" پژواک " ، " آرام "

با خودم عهد کرده بودم...
در دل شلوغی‌ها گم نشوم،
فقط کارم را بکنم؛
بی‌حرف، بی‌حاشیه، بی‌دل‌دادگی.

اما نشد...
همه‌چیز، هیچِ محض بود.
و ناگهان به خودم آمدم
و دیدم تمامِ من،
«تویی».

نمی‌دانم
"منِ" تاریک درونم را صدا کردی،
یا "منِ" خوبم را بوسیدی.
اما هر چه هست—
در اوجِ رنج،
با تو آرامشی دارم
که از جنس زمین نیست.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولانا» ثبت شده است

مولانا در بیت زیر

شاد از غم‌شو، که غم دام لقاست

اندرین ره سوی پستی ارتقاست

 

میگه که در پذیرشِ " غم " به عنوان واقعیتی از زندگی نگاهی فراتر از انگار ناپذیری باید داشت

 و‌معتقد است باید شادمانه " غم " را پذیرفت و از میان آنها به مراتب بالاتر کمال و بالندگی دست یافت.

 

و این بیت احتمالا برگرفته از آیه ۴ سوره بلد هستش،

اونجایی که خداوند فرمود

همانا انسان را در رنج آفریدم،

و مفسران معتقدن که منظور اون رنج که افسرده و نابود کنه ، نیست...

منظور رنجی است که باعث رشد و ارتقا ِ انسان هست.

 

و جالبه که حالا هم دانشمندان غرب به این باور رسیدن که هر جا غم و ناراحتی پیش آمد،

یعنی داره آگاهت میکنه که جایی اشکال داره

و مشکل رو پیدا کن،

مثل وقتیکه چراغ چِک ماشین روشن میشه و داره اخطار میده

جایی مشکل پیدا شده

 

پژواک
۱۸ فروردين ۰۴ ، ۰۶:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قول مولانا

هرچیزی که بخای درک کنی و درموردش حرف بزنی

اول باید همون بشی،

شما تا عاشق نشی، درک درستی از عشق نداری،

تا عارف نشی درکی از سلوک و عرفان نداری

تا عاقل نشی هم نمیفهمی منطق چیه

حتی تا زمانی ظالم نشی درکی از خشونت و ظلم نداری

 

پس قیامَت شو قیامَت را بِبین

دیدنِ هر چیز را شَرط است این

 

تا نگردی او، ندانی‌اَش تَمام

خواه آن اَنْوار باشد یا ظَلام

 

عقل گردی عقل را دانی کَمال

عشق گردی عشق را دانی ذُبال

پژواک
۱۳ فروردين ۰۴ ، ۱۴:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

به قول مولانا

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

 

 

یا به قول خیام

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی

دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

 

و به قول سعدی

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

پژواک
۰۴ فروردين ۰۴ ، ۱۷:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر