" پژواک " ، " آرام "

با خودم عهد کرده بودم...
در دل شلوغی‌ها گم نشوم،
فقط کارم را بکنم؛
بی‌حرف، بی‌حاشیه، بی‌دل‌دادگی.

اما نشد...
همه‌چیز، هیچِ محض بود.
و ناگهان به خودم آمدم
و دیدم تمامِ من،
«تویی».

نمی‌دانم
"منِ" تاریک درونم را صدا کردی،
یا "منِ" خوبم را بوسیدی.
اما هر چه هست—
در اوجِ رنج،
با تو آرامشی دارم
که از جنس زمین نیست.

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد

سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۱۰:۰۱ ب.ظ

خسته ام،

مثل فرمانده سپاهی شکست خورده،

در جنگی نا برابر...

که داره کشورش رو از دست میده،

 

دیدنت حُکمِ رسیدن نیروی کمکی را دارد..

 

پ . ن :  سکوتت حکم تیرباران کردنم را، دارد... بنویس

 

۰۴/۰۲/۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
پژواک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">