" پژواک " ، " آرام "

با خودم عهد کرده بودم...
در دل شلوغی‌ها گم نشوم،
فقط کارم را بکنم؛
بی‌حرف، بی‌حاشیه، بی‌دل‌دادگی.

اما نشد...
همه‌چیز، هیچِ محض بود.
و ناگهان به خودم آمدم
و دیدم تمامِ من،
«تویی».

نمی‌دانم
"منِ" تاریک درونم را صدا کردی،
یا "منِ" خوبم را بوسیدی.
اما هر چه هست—
در اوجِ رنج،
با تو آرامشی دارم
که از جنس زمین نیست.

باید براش بجنگی

يكشنبه, ۴ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۳۰ ق.ظ

یک جمله از کتابِ کیمیاگر بین مردم رواج پبدا کرده

با این مضموم :

"چیزی که مال تو باشه، از کنارت عبور نمیکنه"

بله این حرف درسته اما به شرطی که حرفِ سعدی رو 

هم کنارش داشته باشیم که میگه

" نا برده رنج ، گنج میسر نمیشود"

بعضی چیزا واسه تو هستن ، اما باید براش زحمت بکشی،

باید رنج بکشی، صبوری کنی،

که چه بسا اگر راحت به دستش بیاری " قدر ندونی" و راحت

از دستش بدی...

یک جمله که خیلی دوسش دارم و گاها به بقیه میگم

" ما مامور به انجامیم، مامور به نتیجه نیستیم"

یعنی باید تلاش کنیم 

برای به دست آوردن هر چیزی، خواه ثروت باشه

خواه پُست و مقام باشه، خواه اون کسی که دوسش داریم باشه،

ما باید توان خودمون رو بذاریم

اما نتیجه دست خداست..

 

پ . ن :  امیدوارم امروز برای همه آدما، روز قشنگی باشه

                 به قشنگیِ خنده های " آرام " 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">