" پژواک " ، " آرام "

آدمایی که دیگه خودشون نیستن

چهارشنبه, ۱۹ تیر ۱۴۰۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ

رفیقم میگفت : وقتی با یک ستاره شناس رفت و آمد داشته باشی،

کم کم به فضا و آسمون علاقه پیدا میکنی..

اگر با یک ریاضیدان رفیق بشی، به اعداد علاقمند میشی...

یعنی با هر کسی رفت و آمد کنی و هم صحبتش بشی.

کم کم بهش شبیه میشی...

 

و این شبیه شدن رو دارم به وضوح توی محیط کارم میبینم.

آدمایی که اوایل شجاع هستند و خلاق،

اما با گذر زمان مطیع میشن و مثل یک ربات که فقط دستورات رو اجرا میکنه.

روز به روز شبیه تر میشن به بالادستی...

حتی نشستن و حرف زدن‌شون شبیه رئیسشون میشه،

و بدتر اینکه از نظر شخصیتی و عزت نفس هم تغییر میکنن...

 

بقول اون نویسنده که میگفت :

" مهم اینه عادت کنیم که به چیزی عادت نکنیم "

 

نکته : 

چیزی که ترسناک هست اینه که نمیدونم خودم چقدر تغییر کردم

 

۰۴/۰۴/۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰
پژواک

نظرات  (۲)

برای همین باید نوشت ، تا یک جوری خودمون رو ثبت کنیم...تغییر همیشه بد نیست ، امیدوارم برای بهتر شدن و به سعادت رسیدن تغییر کنی و بهش برسی.

پاسخ:
تغییری که باعث رشد بشه، خوبه..

ممنون

سلام و درود

همین که احساس کردید هم ترسناکه

یه زمانی یه نیمچه استعدادی از جانب خدا داده شده بود به ما

شرایط مجبورم کرد تو محیط های اینچنینی که فرمودید کار کنم.

نتیجه این شد دیگه مثل گذشته نیستم.

دوستان، آشنایان هر وقت من رو می بینند با چراهای فراوان سوال پیچ می کنند.

ولی نمی دونند ضربه ی این چراها سخت تر از از دست دادن گذشته خوبمه.

و سخت تر از اون چراییه که خودم از خودم می پرسم.

کوچک تر از آنم که بخوام سخنوری کنم ولی به عنوان برادر کوچکترتون:

نذارید این چرا رو از خودتون بپرسید...

 

پاسخ:
سلام.
ممنون بابت صحبتتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">