" پژواک " ، " آرام "

با خودم عهد کرده بودم...
در دل شلوغی‌ها گم نشوم،
فقط کارم را بکنم؛
بی‌حرف، بی‌حاشیه، بی‌دل‌دادگی.

اما نشد...
همه‌چیز، هیچِ محض بود.
و ناگهان به خودم آمدم
و دیدم تمامِ من،
«تویی».

نمی‌دانم
"منِ" تاریک درونم را صدا کردی،
یا "منِ" خوبم را بوسیدی.
اما هر چه هست—
در اوجِ رنج،
با تو آرامشی دارم
که از جنس زمین نیست.

جایی نوشته بود که

تنها افرادی که رنج نمی‌کشند و ناراحت نمی‌شوند مُرده‌ها هستند، زنده بودن یعنی گاهی آسیب دیدن، شکست خوردن، دچار اضطراب شدن، اشتباه کردن و همچنان ادامه دادن.

 

خلاصه اینکه اگر دیدیم سِر شدیم و هیچی اذیتمون نمیکنه

خیال نکنیم رشد کردیم

شاید روحمون مُرده و خبر نداریم

پژواک
۰۹ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

بعضی وقتا لحظاتی توی زندگیت رخ میده که ناب هستن

و تو ،

 روزها حتی ماهها و سالها منتظری

دوباره مثل اون لحظه توی زندگیت پیدا بشه،

دریغ از اینکه هر رویداد و اتفاق در هر لحظه

متعلق به همون لحظه بوده و تمام شده...

 

وقتی میری کوهنوردی

توی مسیر که همیشه آبشار نمیبینی،

ممکنه در تمامِ مسیر فقط یکجا

یک آبشار ببینی

اون زیبایی، اون آرامش ، اون حالِ خوب...

بالاخره توی مسیر

گاهی آفتابِ سوزان هستش و گاهی رودخانه،

گاهی گِل و لای هست و گاهی ممکنه کفشت پاره بشه

یا زمین بیفتی و زخمی بشی،

اگر قرار بود تمامِ مسیر فقط آبشار باشه

که آبشار، اصالت و مفهوم خودشو از دست میداد،

 

زندگی هم همینه،

اگر جایی با کسی حالت خوب بود

این حس و حالِ خوب فقط متعلق به اون لحظه از زمان هستش

و دیگه دنبالش نگرد..

رها کن و اجازه بده خداوند دوباره توی مسیرِ زندگی

با یک آبشار دیگه، با یک اتفاقِ خوبِ دیگه،

سورپرایزت کنه

 

پژواک
۰۷ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو!

بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو...

نگران این نباش که زندگی‌ات زیر و رو شود،

از کجا معلوم زیر زندگی‌ات بهتر از رویش نباشد....

 

 

پژواک
۰۶ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

به قول مولانا

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

 

 

یا به قول خیام

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است

در بند سر زلف نگاری بوده‌ست

این دسته که بر گردن او می‌بینی

دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست

 

و به قول سعدی

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌ نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

پژواک
۰۴ فروردين ۰۴ ، ۱۷:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یک جمله از کتابِ کیمیاگر بین مردم رواج پبدا کرده

با این مضموم :

"چیزی که مال تو باشه، از کنارت عبور نمیکنه"

بله این حرف درسته اما به شرطی که حرفِ سعدی رو 

هم کنارش داشته باشیم که میگه

" نا برده رنج ، گنج میسر نمیشود"

بعضی چیزا واسه تو هستن ، اما باید براش زحمت بکشی،

باید رنج بکشی، صبوری کنی،

که چه بسا اگر راحت به دستش بیاری " قدر ندونی" و راحت

از دستش بدی...

یک جمله که خیلی دوسش دارم و گاها به بقیه میگم

" ما مامور به انجامیم، مامور به نتیجه نیستیم"

یعنی باید تلاش کنیم 

برای به دست آوردن هر چیزی، خواه ثروت باشه

خواه پُست و مقام باشه، خواه اون کسی که دوسش داریم باشه،

ما باید توان خودمون رو بذاریم

اما نتیجه دست خداست..

 

پ . ن :  امیدوارم امروز برای همه آدما، روز قشنگی باشه

                 به قشنگیِ خنده های " آرام " 

پژواک
۰۴ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

«آنجا یک قهوه خانه بود. اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای، چرا؟ دنیا خراب می‌شد اگر دقایقی آنجا می‌نشستیم و نفری یک استکان چای می‌خوردیم؟! عجله! همیشه عجله! کدام گوری می‌خواستم بروم؟ من به بهانه‌ی رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام.»

محمود دولت‌ آبادی

آرام
۰۳ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

واقعا انسان باید بر مبنای ذهن زندگی کنه یا قلب.؟

اونایی که با عقل و منطق زندگی کردن

بعدها حسرت خوردن...

اونایی که با قلب زندگی کردن

بعدها رنجِ دلتنگی بهشون تحمیل شده..

 

اگر بر مبنای هر دو...

خب کجاها ، کدومشون باید حکمفرما باشن؟؟

پژواک
۰۲ فروردين ۰۴ ، ۱۷:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر