" پژواک " ، " آرام "

با خودم عهد کرده بودم...
در دل شلوغی‌ها گم نشوم،
فقط کارم را بکنم؛
بی‌حرف، بی‌حاشیه، بی‌دل‌دادگی.

اما نشد...
همه‌چیز، هیچِ محض بود.
و ناگهان به خودم آمدم
و دیدم تمامِ من،
«تویی».

نمی‌دانم
"منِ" تاریک درونم را صدا کردی،
یا "منِ" خوبم را بوسیدی.
اما هر چه هست—
در اوجِ رنج،
با تو آرامشی دارم
که از جنس زمین نیست.

همینجوری دلی...

پنجشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۹:۵۹ ب.ظ

یعنی باور کنم در قیامت،

مجازات می‌شوم

به‌خاطر دوست داشتنت؟

 

نه…

من گمانم، اگر عذابی باشد،

برای آن است که کم دوستت داشتم.

 

و اگر آتشی در دهانم افکنند،

برای آن است که با همین زبان،

دلت را شکستم.

 

براستی،

خدایی که خالقِ احساس است،

چگونه می‌تواند مجازاتم کند؟

حال آن‌که

روح مرا سراسر دوست داشتنت کرد

و روح تو را

سرشار از دوست داشته شدن.

 

تویی که اگر واژه بودی،

تمام «دوستت دارم»‌های جهان با تو معنا می‌شد.

 

چه اهمیتی دارد

مرا دل‌انگیز ببینی،

یا ساده بگذری گویی که نیستم....

وقتی می‌دانم

«آرامش»

تنها واژه‌ی درستی‌ست

برای لحظه‌هایی که در کنارت هستم.

حتی اگر کم،

اگر پنهانی،

اگر خاموش.

۰۴/۰۲/۲۶ موافقین ۱ مخالفین ۰
پژواک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">