" پژواک " ، " آرام "

میگن یه روز یک مرد عارف با شاگردش

داشتن یک مسیری رو میرفتن که میرسن به رودخانه،

یک دختری میخاسته از رودخانه عبور کنه اما میترسیده،

عارف دختر رو بغل میکنه و از رودخانه عبور میکنن و دختر رو

میذاره زمین و به راهش ادامه میده،

چند ساعتی که میگذره،

شاگرد دیگه طاقت نمیاره و به اعتراض میگه:

استاد چطور اون دختر رو بغلش کردی؟

استاد میگه اما من چند ساعت پیش گذاشتمش زمین

و تو هنوز نذاشتیش زمین...

.

میخام بگم

بذارید زمین...

دلخوری ها رو

کینه ها رو

قضاوت ها رو..

هرچیزی که فکر کردن بهش سودی نداره

و حتی باعث رنج آدم میشه

بذارید زمین

پژواک
۰۸ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

میگن یکنفر توی عالم خواب میبینه که 

توی جهنم کنار نمرود ، داره میسوزه.

در حال سوختن به خدا گلایه میکنه 

که نمرود ادعای خدایی کرد،

آدم های زیادی کُشت و ظلم زیادی کرده،

من ظالمم قبول..

اما کنارِ نمرود؟؟؟؟

 

 

ندا آمد : اون به اندازه قدرتش ظلم کرد و

تو هم به اندازه قدرتی که داشتی..

 

میخام بگم که

اگر قدرتی بهمون داده میشه

واسه اینه که دست دیگرانو بگیریم،

نه اینکه مُچشونو بگیریم

 

پژواک
۰۴ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۳۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

ما معمولا آدما رو بر اساس چیزی که میبینیم و فکر میکنیم درسته،

قضاوت میکنیم

حقیقت وجود آدمی رو فقط بر اساس دیده ها و شنیده ها برداشت

میکنیم

در حالیکه درک آدم باید بر اساس شهود باشه

 

بقول مولانا که میگه

هر کسی از ظنّ خود شد یار من

از درون من نجُست اسرار من

پژواک
۲۴ تیر ۰۴ ، ۲۱:۲۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

خیلی قاطع و محکم میگیم من فلانی رو خوب میشناسم

فرداش یک کاری ازش سر میزنه و میگی آدم هیشکی رو نمیتونه بشناسه.

مسئله اینه که آدما هر لحظه دچار تغییراتن،

شما شاید الان و در این لحظه رفیقت رو بعنوان یک شخص مغرور بشناسی،

چند لحظه بعد براش یک اتفاق بیفته و غرورش بشکنه

اما شما هنوز بر اساس همون شناخت قبلی داری بهش نگاه میکنی.

ما اگر کسی رو شناختیم ، 

شناختِ ما فقط همون لحظه بوده

و فردا از نظر شخصیتی دوباره باید بشناسیش

پژواک
۲۴ تیر ۰۴ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

برنامه ریزی برای آینده ، عقلانی است

اما باید یک جایی برای غیرمنتظره ها باز کنیم

باید حواسمون باشه که ممکنه جهان هستی در یک لحظه ی خاص

برامون شگفتانه ای بیاره.

یک اتفاق خاص،

یک آدم خاص

یک حرف مرموز.

ممکنه مسیر زندگیمون رو تغییر بده..

از تغییرات نترسیم و یادمون باشه خدا خالقِ هر لحظه است،

ثانیه به ثانیه ای که زندگی میکنیم رو خدا خلق کرده

و حواسش هست به غیر منتظره های پیش روی ما..

به قول پائولو : تنها زمانی معجزه زندگی رو درک میکنیم

که بذاریم نامنتظره رخ بده

پژواک
۲۱ تیر ۰۴ ، ۱۰:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

رفیقم میگفت : وقتی با یک ستاره شناس رفت و آمد داشته باشی،

کم کم به فضا و آسمون علاقه پیدا میکنی..

اگر با یک ریاضیدان رفیق بشی، به اعداد علاقمند میشی...

یعنی با هر کسی رفت و آمد کنی و هم صحبتش بشی.

کم کم بهش شبیه میشی...

 

و این شبیه شدن رو دارم به وضوح توی محیط کارم میبینم.

آدمایی که اوایل شجاع هستند و خلاق،

اما با گذر زمان مطیع میشن و مثل یک ربات که فقط دستورات رو اجرا میکنه.

روز به روز شبیه تر میشن به بالادستی...

حتی نشستن و حرف زدن‌شون شبیه رئیسشون میشه،

و بدتر اینکه از نظر شخصیتی و عزت نفس هم تغییر میکنن...

 

بقول اون نویسنده که میگفت :

" مهم اینه عادت کنیم که به چیزی عادت نکنیم "

 

نکته : 

چیزی که ترسناک هست اینه که نمیدونم خودم چقدر تغییر کردم

 

پژواک
۱۹ تیر ۰۴ ، ۱۶:۵۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

مولانا در یک جایی میگه اگر میخای درباره کسی نظر بدی

نه تنها باید جای اون آدم باشی

بلکه باید مسیر زندگی اون رو هم طی کرده باشی

فرض کنیم پای کسی میره توی چاله و از شدت درد گریه میکنه،

بعدش ما خودمون رو میندازیم توی همون چاله و میبینیم دردش به اون اندازه نیست که بابتش گریه کنیم،

و طرف مقابل رو مواخذه و قضاوت میکنیم که

ببین الکی گریه کردی و....

در حالی که شاید اون شخص

در گذشته، هر زمان که میخورد زمین،

کسی بود که نازش رو میخرید و حالا اون شخص نیست

و چه بسا بخاطر درد گریه نمیکنه و بخاطر فقدان اون شخص هستش،

اما چون نمیتونه توضیح بده، داره میگه درد دارم

 

یعنی میخام بگم

همیشه ، از همه چیز باخبر نیستیم

و هرجا خواستیم کسی رو قضاوت کنیم

با خودمون بگیم شاید چیزی هست که ازش بیخبرم...

پژواک
۱۸ تیر ۰۴ ، ۰۷:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آقای کافکا یک کتاب داره بنام " مسخ " که خیلی جالبه

اینجوری که برادر بزرگتر خانواده حامی همه است

مواظب خواهرشه و براش هزینه میکنه تا رشد کنه و خوشحال باشه،

 درامدش رو خرج خونه میکنه تا پدر و مادرش راحت زندگی کنن،

از قضا به یک بیماری دچار میشه

اولش همه دلسوزی میکنن و میگن حالا نوبت ماست که حامی تو باشیم،

کم کم به بیمار بودنش عادت میکنن و

در آخر ازش خسته میشن و وقتی میمیره، همه خوشحال میشن...

 

میخام بگم واقعیت زندگی همینه...

خیلی وقتا کسی شما رو دوست داره

در واقع شما رو دوست نداره و اون حسِ آرامش و امنیتی که کنارتون

بوجود میاد، رو دوست داره و هر لحظه که یک تکیه گاه بهتر پیدا کنه

شما رو رها میکنه...

خیلی خودتون رو به تعریف و تشکر آدما عادت ندین و ذوق نکنید

و خیلی بخاطر انتقاد آدما دلخور نشید...

توی این مسیر زندگی که دارید طی میکنید کسی همراهتون نیست،

از کسی توقعی نکنید که بعدا باعث رنج و دلخوریتون بشه

 

 

پژواک
۱۸ تیر ۰۴ ، ۰۶:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به عقیده من،

درسته که وقتی عصبی میشیم ، گاهی رفتاری انجام میدیم که از کنترلمون

خارج هست،

اما عصبی شدن یا نشدن در بیشتر مواقع دست خودمونه.

و ضمیر ناخودآگاه در لحظه خیلی خیلی کوتاهی، 

ابتدا میسنجه که میتونم عصبی بشم یا نمیتونم

و بنظرم بستگی به این داره که توی اون موقعیت چقدر قدرت دارم

بعنوان مثال

اگر کسی بهمون توهین کنه

اگر اون شخص، کسی مثل افراد خانواده یا یک فرد ضعیف " به این معنی

که بهمون آسیب نمیزنه " باشه

سریع عصبی میشیم و با تندی جواب میدیم...

اگر اون شخص مثل قاضی دادگاه یا مثلا فلان نظامی درجه دار باشه

خیلی خونسردیم و اصلا عصبی نمیشیم

" یا اگر عصبی بشیم، خودمون رو کنترل میکنیم"

اگر اون شخص رفیقمون باشه ، ممکنه حتی بخندیم.

 

پس خودمون رو گول نزنیم که دست خودم نیست که عصبی شدم.

.

نکته :

معمولا خشم خودمون رو سر کسی خالی میکنیم که بهمون نزدیکتره

یا جایی توی ضمیر ناخودآگاه حس میکنیم دوستمون داره،

مثل مادر، پارتنر، ....

 

پژواک
۱۷ تیر ۰۴ ، ۲۰:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

با فرض بر اینکه توی یک جمع هستیم و یک سوسک بیاد و بعضیا بترسن و فرار کنن،

 

اگر من بپرم و سوسک رو بکُشم ،

میشم یک حامی،

یک قهرمان،

یک آدم باحال..

 

اما اگر یک کفشدوزک بیاد و من بکُشمش.

بعضیا اعتراض میکنن و حتی

میشم یک آدم ظالم..

 

در صورتی که کفشدوزک هم از نژادِ سوسک هستش

اما زیباست...

این یعنی زیبایی توی فضیلت اخلاقی هم تاثیر داره.

 

شاید به همین دلیل هست که به آدمای زیبا زودتر اعتماد میکنیم

یا راحتتر تاییدشون میکنیم.

...

نکته:

به اعتقاد من اکثریت آدمای زیبای هر جمع،

درک پایین تری دارن.

چون خیلی راحت حرفا و نظراتشون تایید میشه

و اینجوری رشد نمیکنن.

مگر اینکه خودشون راهی برای تجلی و رشد پیدا کنن

پژواک
۱۲ تیر ۰۴ ، ۱۱:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر